این آخرین شب است که بیدار مانده ام
شاید دوباره نامه ی او جان بگیرد و عطرش سکوتِ مرا سرنگون کند
این آخرین شب است که بیدار مانده ام
اما اگر صبر کرده بود...؟
دیگر چه سود به حالِ خرابِ من،
وقتی که دستِ مرا سرد میفشرد؟
یعنی برو...
این آخرین شب است که بیدار مانده ام
فردا سکوتِ خانه و یک سقف و یک طناب...
دنیای انتظار مرا دار میزند