-
خوب من
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 20:45
خوب من ، اضطراب کافی نیست ... جسدم رابرایت آوردم هی بریدی ، سکوت باریدم ... بخیه کردی و طاقت آوردم در تنم زخم و نخ فراوان است ...سر هر نخ برای پرواز است .تا برقصاندم ، برقصم من ... او خداوند خیمه شب باز است . از تبار خروش و طغیان بود ...رشته اتشفشان بر موهاش چشمهایش عصاره ی خورشید
-
یک شبی مجنون نمازش را شکست
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 19:53
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی...
-
خداحافظ سال91
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 11:22
چیزی به سال جدید نمونده مثل هر سال یه ذره استرس دارم هیجان زدم و... یه سال دیگه هم گذشت حالا وقت حساب سر انگشتیه تو سال 91 چیکارا کردم چیکارا میتونستم بکنم چیکارا باید می کردم خوب می تونستم سال 91 رو خیلی خوب بسازم ولی نشد زندگی را خیلی سخت گرفتم خب واقعا هم سخت بود زندگی به دور از خانواده تو یه شهر دیگه به جای این که...
-
همه چیزایی که دوست دارم
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 13:37
خدا خانوادم دوستام مزرعه ی افتابگردان شالیزار گندمزار یه جاده مه الود سرسبز راه رفتن روی برگا پاییزی بوی خاک بارون خورده بو کاگل واستادن بالای کوه با پای برهنه راه رفتن رو شن ها و چمن های خیس درختای پر از شکوفه تو بهار چیدن سفره ی هفت سین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 11:54
یه موقع هایی انگار تو دلم کیلو کیلو قند اب میکنن انگار تمام شادیهای دنیا تو دلم جمع شده یه موقع هایی هم اونقد دلم میگیره که انگار هیچ خوشی تو دنیا نیست یه موقع امیدوار امیدوارم یه موقع هایی هم دلم یهو خالی میشه پشتم می لرزه یه موقع هایی میخوام داد بزنم بگم همه ی ادما را دوست دارم یه موقع هایی هم حوصله ی خودمم ندارم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 17:19
نسیم کوهستان که صورتت را نوازش دهد پرتو خورشید که چشمانت را گرم کند وجودت که از سکوت گوش نواز پر شود فکرت که به بی نهایت وصل شود دیگر خبری از اشوبهای درونی نیست دیگر شک نخواهی کرد به وجود ارامش بی پایان دیگر نخواهی پرسید ایا مرا دوست دارد یا نه دیگر نخواهی پرسید ایا روزی دستهایم را رها خواهد کرد یا نه دیگر هراسی از...
-
می خوام زندگی کنم
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 16:32
می خوام بجنگم با هرچیزی که شادی هامو خراب میکنه هرجیزی که ارامشمو به هم میریزه هرچیزی که سر راهم مانع ایجاد میکنه نمی خوام بذارم خود خواهی های دیگران باعث بشه روزم خراب شه منم که باید لحظه به لحظه ی زندگیمو جوری بسازم که از زندگیم لذت ببرم از ثانیه هایی که اگه بره دیگه برگشتی نداره هر چقدرم سخت باشه ولی من میخوام به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 12:18
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد. مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند, ولی آنان را ببخش . اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند, ولی مهربان باش اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت, ولی موفق باش. اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند, ولی شریف و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 18:36
دشت هایی چه فراخ! کوههایی چه بلند ! در گلستانه چه بوی علفی می آمد! من در این آبادی ، پی چیزی می گشتم : پی خوابی شاید ، پی نوری ، ریگی ، لبخندی . پشت تبریزی ها غفلت پاکی بود ، که صدایم می زد . پای نی زاری ماندم ، باد می آمد ، گوش دادم : چه کسی با من حرف می زد ؟ سوسماری لغزید راه افتادم . یونجه زاری سر راه ، بعد جالیز...
-
بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است
دوشنبه 16 مردادماه سال 1391 16:43
شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است لوح خدانمایی و...
-
پیش از تو فراموشت کرده ام
جمعه 16 تیرماه سال 1391 11:31
اگر اندک . . . اندک . . . دوستم نداشته باشی من نیز تو را از دل میبرم اندک . . . اندک . . . اگر یکباره فراموشم کنی در پی من نگرد زیرا پیش از تو فراموشت کرده ام
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 فروردینماه سال 1391 18:29
مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش! این وزن آواز من است عشقی که گرم وشدید است زود می سوزد وخاموش می شود من سرمای تو را نمی خواهم ونه ضعف یا گستاخی ات را عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد گویی که برای همه عمر،وقت دارد. مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش این وزن آواز من است اگر مرا بسیار دوست بداری...
-
ارزو دارم
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1390 19:24
آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری
-
زمان در تب نـوروز و نـگارم نرسیدست
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1390 18:14
زمان در تب نـوروز و نـگارم نرسیدست جـهان محـو بهـارست و بهارم نرسیدست سراسر همه گل روید از این خاک، ولیکن بـه گلزار دلـم زهـره عـذارم نرسیدست چه فرقی بکند کین شب عیدست، و یا روز الا ای دل مـن لــیل و نـهارم نرسیدست بپوشان رخ خود ای تو سـروش مه رنگین کـه آن یــار مسیـحا به کنارم نرسیدست تو ای باد بهاری مـده جولان به...
-
آزار
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1390 13:32
شعر « آزار » اثر سیمین بهبهانی یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم چون بنده در...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 20:24
(شعر طنز ) خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن : کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن ! ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل ! خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال ! هفــــت سیـــــن تازه ای خواهــــــم ز تـــــو غیـــــــر خرج عیـــــد و ... غیــــر از رختِ نو "سین" یک ، سیّاره ای ،...
-
نظر دانشجویان مختلف در مورد سوسک…!
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 17:55
دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست! دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند! دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا...
-
در وصل هم ز عشق تو اى گل در آتشم
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 10:45
در وصل هم ز عشق تو اى گل در آتشم عاشق نمی شوى که ببینى چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتى از جور شمع نیست عمریست در هواى تو میسوزم و خوشم خلقم به روى زرد بخندند و باک نیستب شاهد شو اى شرار محبت که...
-
حرفه ی من
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 12:37
مرا حرفه ای دیگر نیست جز آنکه دوستت بدارم و روزی که از مواهب من بی نیاز شوی و دیگر نامه های مرا نپذیری کار و حرفه ام را از دست خواهم داد... نزار قبانی
-
چشمانت
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 11:42
چشمانت کارناوال آتش بازیست! یک روز در هر سال برای تماشایش میروم و باقی روزهایم را وقت خاموش کردن آتشی میکنم که زیر پوستم شعله میکشد!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 22:28
-
نفسم
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 22:00
روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .
-
تو کجایی
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 20:30
تو کجایی که فرشته ها می گن من اگه توبه کنم میای پیشم پر کن آغوشمُ از عطر ِتنت من از این فاصله عاشق نمی شم
-
نزدیک آی
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 18:10
نزدیک آی بام را بر افکن و بتاب که خرمن تیرگی اینجاست بشتاب درها را بشکن وهم را دو نیمه کن که منم هسته این بار سیاه اندوه مرا بچین که رسیده است دیری است که خویش را رنجانده ایم وروشن آشتی بسته است مرا بدان سو بر به صخره برتر من رسان که جدا مانده ام به سرچشمه ناب هایم بردی نگین آرامش گم کردم و گریه سر دادم فرسوده راهم...
-
همراه
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 17:43
همراه تنها در بی چراغی شبها می رفتم دستهایم از یاد مشعل ها تهی شده بود همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد لحظه ام از طنین ریزش پیوندها پر بود تنها می رفتم می شنوی ؟ تنها من از شادابی باغ زمرد کودکی به راه افتاده بودم آیینه ها انتظار تصوریم را می کشیدند درها عبور غمناک مرا می جستند و من...
-
ای آسمــان! شــور و نـوای غــربتِ کیست؟
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 10:16
ای آسمــان! شــور و نـوای غــربتِ کیست؟ یاس کبـودامشب، کنار تربت کیست؟ گویـا عـزایِ شمس الشموس است وقتِ غروب خورشیـد تـوس است غیر از «رضا» مولای مهجور از وطن کیست؟ جـز او مگـر آوارهی دور از وطـن کیست؟ تـا از جــوار جــدش جــدا شد مشهد برایش کــرب و بـلا شد ایران مـا از مقدمش، مینــو سـرشت است ایــن آستــان، باغــی ز...
-
امام من نیاز من
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 15:42
امام من نیاز من ای همه احتیاج من ای که برای وصف تو اقیانوس اقیانوس واژه به قطره می ماند تو افتابی بتاب به جاده ی تاریک و انتها ناپدید زندگی من حامی من حمایتمان کن در برابر دشمنانی که فکرمان را می شکافند اعتقاد مقدسمان راگرفته باور های تهی تحمیلمان می کنند ناجی من نجاتمان بده از جدالهای پایان ناپذیر تردید و اطمینان...
-
انتظار
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 16:58
بی تو بی هم قطار می میرم...من از این انتظار می میرم منو از روز رفتنت کُشتی...برنگردی دو بار می میرم همه ی سال بی تو یک روزه...من به روزای هفته بدبینم حالَم از بعد رفتنت خوش نیست...همه روزا رو جمعه می بینم مثل پروانه ای که تو پیله س...دلم از این همه قفس خونه جز تو که روزگارمو دیدی...دیگه کی حال ما رو می دونه من دارم از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 14:05
ما، بى تو، تا دنیاست، دنیایى نداریم چون سنگ خاموشیم و غوغایى نداریم اى سایه سار ظهر گرم بىترحم! جز سایه دستان تو، جایى نداریم تو آبروى خاکى و حیثیت آب دریا تویى; ما جز تو دریایى نداریم وقتى عطش مىبارد از ابرسترون جز نام آبى تو، آوایى نداریم شمشیرها را گو: ببارند از سر بغض از عشق، ما جز این تمنایى نداریم سلمان هراتى
-
خطه ی خون
شنبه 24 دیماه سال 1390 10:12
خط با خون تو آغاز مىشود از آن زمان که تو ایستاده اى دین راه افتاد و چون فرو افتادى حق برخاست تو شکستى و راستى درست شد و از روانه خون تو بنیان ستم سست شد در پاییز مرگ تو بهارى جاودانه زایید گیاه رویید درخت بالید و هیچ شاخه نیست که شکوفهاى سرخ ندارد و اگر ندارد شاخه نیست هیزمى است ناروا بر درخت مانده. تو راز...