دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم
بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند!
دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد
و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!
دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک ، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند
که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است!
دانشجوی روانشناسی : درون گرا ، خجالتی ، کم حرف ، یک شخصیت منحصر به فرد!
دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست ، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند
در وصل هم ز عشق تو اى گل در آتشم
عاشق نمی شوى که ببینى چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتى از جور شمع نیست
عمریست در هواى تو میسوزم و خوشم
خلقم به روى زرد بخندند و باک نیستب
شاهد شو اى شرار محبت که بی غشم
اور مکن که طعنه ى طوفان روزگار
جز در هواى زلف تو دارد مشوشم
سروى شدم به دولت آزادگى که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زب
لب میگزد چو غنچه ى خندان که خامشم
انهر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
اى آفتاب دلکش و ماه پری وشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمى چون
تا بشنوى نواى غزلهاى دلکشم
ساز صبا به ناله شبى گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو می کشم
کار و حرفه ام را از دست خواهم داد...
نزار قبانی