در اقیانوس نگاهت غرق می شوم
نگاهت را نگیر از من
من این غرق شدن را
به اندازه ی تمام نفسهای زندگیم
دوست دارم
نگاهت بیتابم می کند
و این بیتابی
اوج ارزوی من است
ما چون دو دریچه ، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ، اما ... آه
بیش از شب و روز تیره و دی کوتاه
کنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد
"مهدی اخوان ثالث"
مسیحای ،جوانمرد ، ای من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است،
ای دمت گرم و سرت خوش باد ،
سلامم را تو پاسخ گوی ،
در بگشای
"م.امید"